نگاهی اجمالی به روشهای کنترل اذهان عمومی، القائات فکری و مغز شویی
در دنیای امروزتشخیص ارزشها جدای از موضوع تبعیض بسیار آسانتر شده است ، برای فهم بیشتر پدیده هایی که پیرامون ما در جریان هستند چند نمونه میآوریم که هدف از این نوشته بهتر درک شود.همواره در جامعه واقعیت هایی همچون رئیس و مرئوس و درگذشته ها عباراتی چون : ارباب و رعیت، آقا و نوکر، فرمانده و فرمانبروجود داشته است و تشخیص بد و خوب واینکه کدامیک از این ها بودن شرافتمندانه تر است بسیار آسان است
حال انتخاب با شماست که میخواهید برده باشید یا صاحب اختیار. میخواهید رئیس خود باشید یا مرئوس دیگران. البته بعد ذهنی این مرز بندیها بسیار مهمتر از بعد جسمانی آنهاست ، بدین معنی که اگر فرد به حالتی که در آن قرار دارد آگاه باشد از شرایط بسیار متفاوت تری به نسبت هم طرازهای خود برخوردار خواهد بود.چرا که دراین صورت این امید وجود دارد که فرد با آگاهی از شرایط خود مسیر زندگیش را تغییر دهد .اما در بیشتر موارد افراد به شرایطی که در آن هستند آگاه نیستند چرا که شرایط به فرد تحمیل شده است ودر این حالت موضوع کاملا فرق میکند ،در این شرایط اینگونه افراد از تحمیل اتفاق افتاده به هیچ وجه آگاهی نداشته و اغلب شرایط موجود را حتا انتخاب خود می پندارند، که روی سخن ما در این نوشته این دسته از افراد جامعه هستند که به دلیل القائات فکری برنامه ریزی شده در طی فرآیندی حساب شده و طولانی مدت از نظر ذهنی به طور مستمرآماج بمبارانهای آگاهانه و هدفمند فکری وعقیدتی از جانب کسانی بودهاند که قصد بهرهکشی و استفاده ابزاری از این افراد را داشته اند .این پدیده و فرآیند درعلوم انسانی به معنی دقیقه کلمه استحمارواستثمار - فریب دادن و بهره کشی -خوانده شده است چرا که در این روش ، تربیت انسانها همانند حیوانات دست آموز انجام میشود که از گذشته های بسیار دوررایج بوده است و دستورالعملهای بسیار دقیق و مدون در این زمینه در کشورهای مختلف با توجه به فرهنگ هر کشور، ارزشها و ضد ارزشها و دین و مذهب ملل مختلف و خصوصیت قومی و فرقه ای نوشته شده است و روشهای مغز شویی و القائات فکری (ایندکترینتین) متفاوت و متنوعی تدوین شده است که این روشها همواره در کشورهایی با حکومتهای استبدادی و سرمایه داری و مخصوصا حکومتهای دینی مورد استفاده قرار میگیرد
در تمام این روشها اصل اساسی روانشناسی شرطی کردن، مورد توجه است مراحل مختلف این اصل عبارت است از آموزش ( عقیدتی ) ،تکرار،پاداش و تشویق با هدف اصلی شرطی سازی و به عبارت دقیق تر اهلی کردن آدمها شبیه آن چیزی که در مورد حیوانات انجام میشود همانند حیواناتی بعضا بسیار وحشی که با روشهای مشابه وادار به انجام یک سری کارهای می شوند که هیچ جانور مشابهی در حیات وحش این اعمال را انجام نمیدهند.در این روشها در ابتدا با زندانی کردن و گرسنه نگهداشتن و گاهی حتا با شکنجه و تنبیه این حیوانات را وادار به یادگیری و انجام اعمال خاصی میکنند و پس از انجام این کارها با تکه ای گوشت یا میوه (پاداش) انجام این اعمال را برای دفعات بعد تضمین میکنند و به آنها یاد میدهند که فقط در صورت اطاعت و انجام بی چون و چرای دستورات غذا درکار خواهد بود، این روش در مورد حیوانات معمول است و البته در مورد انسان روشی مشابه اما کمی پیشرفته تر بکار گرفته میشود که شامل القائات فکری و ایجاد اجبارهای فکری در افراد با هدف انجام یک سری کارهای معین بدون فکر و تجزیه و تحلیل و به شکل خودکار انجام میشود.
ابزاروروشهای مورد استفاده در فرآیند مغز شوی افراد:
استفاده از تصویرسازیهای ذهنی -
در آغاز فرآیند مغز شویی با هدف فسیله کردن افکار و اعتقادات خاص که پیش نیاز انجام اعمال خاصی است که هیچگاه یک فرد عادی با فطرت انسانی دست به آن اعمال نمیزند.
به کارگیری مهارتهای خاص-
فصاحت و بلاغت و مهارتهای سخنوری برای جلب توجه مخاطبان و استفاده از لحن و ادبیات زبانی متفاوت با ادبیات جاری جامعه و ترکیب این مهارتها با فنون دقیق مغلطه و سفسطه برای منحرف کردن ذهن مخاطبان و عدم پاسخگویی به سوالات منطقی و درستی که در هر ذهن سالمی برانگیخته میشود.
هدف قرار دادن احساسات و عواطف افراد-
ایجاد سمپاتی در آنها نسبت به یک مقوله ی اعتقادی و فکری یا نسبت به وقایع تاریخی وافراد خاص که معمولا در راس این هرمهای فکری و اعتقادی هستند یا قرار داده میشوند و با نسبت دادن القاب و پیشوندها و پسوندها به اسم این افراد،نصب مجسمه و عکسهای متعدد در برابر دیده گان افراد و استفاده از لباس های متفاوت برای جلب نظر افراد جامعه.
یادآوری این نکته بسیار مهم است که در تمامی مراحل القائات فکری و کنترل اذهان عمومی اصل تکرار همیشه بصورت کاملا جدی رعایت میشود.
چهارچوب کلی مغزشویی عبارت است از : تحمیل اعتقادات و افکار به ذهن افراد از سنین پایین و کودکی وبازسازی وتحکیم فکری در سنین بالاتر بخصوص دوران نوجوانی که مهمترین دوران جهت تحکیم و تثبیت القائات انجام شده میباشد که تلقین های فکری و اعتقادی اتفاق افتاده در این دوره از زندگی اغلب تا پایان عمر با فرد باقی میماندو فرد شستشوی مغزی شده به راحتی دست به هر عملی همچون : فحاشی - شکنجه - قتل - تجاوز به عنف واعمال تروریستی انتحاری و ... میزند چراکه انجام کارهای اینچنینی در ذهن فرد مجاز جلوه داده شده است و به عبارت دقیق تر به او باورانده شده است ودر این مرحله فرد همچون یک ماشین یا ابزاری عمل می کند که برای هدف معینی ساخته شده است وآلت دست و بازیچه ای بیش نیست اما اینکه فرد ، قربانی فرآیند مغزشویی شده باشد هرگز از بارگناهان وی نمی کاهد ونمیتواند بصورت کامل کارهای او را توجیه کند چراکه انسان در هر شرایطی از قدرت اختیار برخوردار است و میتواند در مورد کارهایی که میخواهد انجام دهد یا از وی میخواهند انجام دهد دست به انتخاب بزند وبرخلاف اصول وحقوق انسانی رفتار نکند
در دنیای امروزتشخیص ارزشها جدای از موضوع تبعیض بسیار آسانتر شده است ، برای فهم بیشتر پدیده هایی که پیرامون ما در جریان هستند چند نمونه میآوریم که هدف از این نوشته بهتر درک شود.همواره در جامعه واقعیت هایی همچون رئیس و مرئوس و درگذشته ها عباراتی چون : ارباب و رعیت، آقا و نوکر، فرمانده و فرمانبروجود داشته است و تشخیص بد و خوب واینکه کدامیک از این ها بودن شرافتمندانه تر است بسیار آسان است
حال انتخاب با شماست که میخواهید برده باشید یا صاحب اختیار. میخواهید رئیس خود باشید یا مرئوس دیگران. البته بعد ذهنی این مرز بندیها بسیار مهمتر از بعد جسمانی آنهاست ، بدین معنی که اگر فرد به حالتی که در آن قرار دارد آگاه باشد از شرایط بسیار متفاوت تری به نسبت هم طرازهای خود برخوردار خواهد بود.چرا که دراین صورت این امید وجود دارد که فرد با آگاهی از شرایط خود مسیر زندگیش را تغییر دهد .اما در بیشتر موارد افراد به شرایطی که در آن هستند آگاه نیستند چرا که شرایط به فرد تحمیل شده است ودر این حالت موضوع کاملا فرق میکند ،در این شرایط اینگونه افراد از تحمیل اتفاق افتاده به هیچ وجه آگاهی نداشته و اغلب شرایط موجود را حتا انتخاب خود می پندارند، که روی سخن ما در این نوشته این دسته از افراد جامعه هستند که به دلیل القائات فکری برنامه ریزی شده در طی فرآیندی حساب شده و طولانی مدت از نظر ذهنی به طور مستمرآماج بمبارانهای آگاهانه و هدفمند فکری وعقیدتی از جانب کسانی بودهاند که قصد بهرهکشی و استفاده ابزاری از این افراد را داشته اند .این پدیده و فرآیند درعلوم انسانی به معنی دقیقه کلمه استحمارواستثمار - فریب دادن و بهره کشی -خوانده شده است چرا که در این روش ، تربیت انسانها همانند حیوانات دست آموز انجام میشود که از گذشته های بسیار دوررایج بوده است و دستورالعملهای بسیار دقیق و مدون در این زمینه در کشورهای مختلف با توجه به فرهنگ هر کشور، ارزشها و ضد ارزشها و دین و مذهب ملل مختلف و خصوصیت قومی و فرقه ای نوشته شده است و روشهای مغز شویی و القائات فکری (ایندکترینتین) متفاوت و متنوعی تدوین شده است که این روشها همواره در کشورهایی با حکومتهای استبدادی و سرمایه داری و مخصوصا حکومتهای دینی مورد استفاده قرار میگیرد
در تمام این روشها اصل اساسی روانشناسی شرطی کردن، مورد توجه است مراحل مختلف این اصل عبارت است از آموزش ( عقیدتی ) ،تکرار،پاداش و تشویق با هدف اصلی شرطی سازی و به عبارت دقیق تر اهلی کردن آدمها شبیه آن چیزی که در مورد حیوانات انجام میشود همانند حیواناتی بعضا بسیار وحشی که با روشهای مشابه وادار به انجام یک سری کارهای می شوند که هیچ جانور مشابهی در حیات وحش این اعمال را انجام نمیدهند.در این روشها در ابتدا با زندانی کردن و گرسنه نگهداشتن و گاهی حتا با شکنجه و تنبیه این حیوانات را وادار به یادگیری و انجام اعمال خاصی میکنند و پس از انجام این کارها با تکه ای گوشت یا میوه (پاداش) انجام این اعمال را برای دفعات بعد تضمین میکنند و به آنها یاد میدهند که فقط در صورت اطاعت و انجام بی چون و چرای دستورات غذا درکار خواهد بود، این روش در مورد حیوانات معمول است و البته در مورد انسان روشی مشابه اما کمی پیشرفته تر بکار گرفته میشود که شامل القائات فکری و ایجاد اجبارهای فکری در افراد با هدف انجام یک سری کارهای معین بدون فکر و تجزیه و تحلیل و به شکل خودکار انجام میشود.
ابزاروروشهای مورد استفاده در فرآیند مغز شوی افراد:
استفاده از تصویرسازیهای ذهنی -
در آغاز فرآیند مغز شویی با هدف فسیله کردن افکار و اعتقادات خاص که پیش نیاز انجام اعمال خاصی است که هیچگاه یک فرد عادی با فطرت انسانی دست به آن اعمال نمیزند.
به کارگیری مهارتهای خاص-
فصاحت و بلاغت و مهارتهای سخنوری برای جلب توجه مخاطبان و استفاده از لحن و ادبیات زبانی متفاوت با ادبیات جاری جامعه و ترکیب این مهارتها با فنون دقیق مغلطه و سفسطه برای منحرف کردن ذهن مخاطبان و عدم پاسخگویی به سوالات منطقی و درستی که در هر ذهن سالمی برانگیخته میشود.
هدف قرار دادن احساسات و عواطف افراد-
ایجاد سمپاتی در آنها نسبت به یک مقوله ی اعتقادی و فکری یا نسبت به وقایع تاریخی وافراد خاص که معمولا در راس این هرمهای فکری و اعتقادی هستند یا قرار داده میشوند و با نسبت دادن القاب و پیشوندها و پسوندها به اسم این افراد،نصب مجسمه و عکسهای متعدد در برابر دیده گان افراد و استفاده از لباس های متفاوت برای جلب نظر افراد جامعه.
یادآوری این نکته بسیار مهم است که در تمامی مراحل القائات فکری و کنترل اذهان عمومی اصل تکرار همیشه بصورت کاملا جدی رعایت میشود.