Thursday, September 30, 2010

آنچه اسلام به ایران داد

نوشتاری از صادق هدایت - آنچه اسلام به ایران داد
 

ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم، ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند و بجاش فقر و پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.

چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اَش سرو کار دارند.

برای عرب بادیه نشین که چندین صد سال پیش به طمع خلافت کشته شده ، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.

...، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی َگند خَلأست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن میشویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند.

... , عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد و پیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.

تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اَش زیر سلطه اَموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پستترین جانوران نمیکنند.

عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.

این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!

تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حذف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سر و کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.

سرتاسر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت، جهل، تعصب، فقر، جاسوسی، دوروئی، دزدی، چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند.

... اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد و خود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را میبلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد.

مگر برای ما چه آوردند؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین، هول هولکی و هضم نکرده استراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زورچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سۀ گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند.

آ يا ا يرا نيا ن و ا قعا مسلما ن شد ند؟


روزهاي آرام در آن روزگاران كه هيبت و شكوه دولت ساساني، سرداران و امپراطوران روم را در پشت دروازه‌هاي قسطنطنيه به بيم و هراس مي‌افكند،عرب ها نيز مانند ساير مردم «انيران» روي نياز به درگاه خسروان ايران ميآوردند و در بارگاه كسرا چون نيازمندان و درماندگان مي‌آمدند و گشایش كار خويش را از آنان مي‌طلبيدند. پيش از اين نيز به درگاه شهرياران ايران جز از در فرمانبرداري درنيامده بودند. پيش از اسكندر «بيابان عرب» در زمره سرزمين‌هايي بود كه به داريوش شاهنشاه ايران تعلق داشت. از آن پس نيز سران و پيران قوم، بردرگاه پادشاهان ايران در شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند. دردوره‌اي كه شاپور ذوالاكتاف هنوز از مادر نزاده بود، برخي از آنها به بحرين و كناره هاي درياي پارس به غارت آمده بودند. اما چنانكه درتاريخ‌ها آورده‌اند وقتي شاپور زاده شد، آنها را ادب كرد وبجاي خويش نشاند. در درگاه يزدگرد اول بزرگان حيره چون دست ‌نشاندگان و گماشتگان ايران به شمار مي‌آمدند. در روزگار نوشيروان، تازيان سرزمين ها ماوران نيز مثل تازيان حيره خراجگزار و دست ‌نشانده ايران بودند. باديه‌هاي ريگزار بي آب و نجد و تهامه را ديگر آن قدر و محل نبود كه حكومت و سپاه ايران را بخويشتن كشاند. زيرا در اين بيابانهاي بي‌آب هولناك خيال‌انگيز، از كشت و زرع و بازار و كالا هيچ نشان نبود. و جز مشتي عرب گرسنه و برهنه، كه چون غولان و ديوان همه جا بر سر اندكي آب و مشتي سبزه، با يكديگر درجنگ و ستيز بودند، از آدمي نيز درآنجا كس اثر نميديد. جز آن بيابانهاي هولناك هراس‌انگيز بي‌آب و گياه كه به رنج گرفتن و نگهداشتن نمي‌ارزيد ديگر هرجا از سرزمين تازيان ارجي و بهايي داشت اگر از آن روم نبود در زير نگين ايران بود. وعربان كه درين حدودسكونت داشتند بارگاه خسروان را درمدائن كعبه نياز و قبله مراد خويش ميشمردند. در قصه‌هاست كه از شاعران عرب نيز كساني چون اعشي، بدرگاه خسرو مي‌آمدند و از ستايش شاهنشاه مال و نعمت و فخر و شرف بدست ميآوردند. دراين روزها خود اين انديشه هم كه روزي تخت و تاج و ملك و گاه خسروان دست فرسود عربان بي‌نام و نشان گردد و كساني كه به بندگي و فرمانبرداري ايرانيان بخود مي‌باليدند، روزي تخت ديهيم شاهان و ملك و گاه خسروان را چون بازيچه‌يي بي‌ارج و بها به كام و هوس زيرو زبر كنند هرگز بخاطر كسي نمي‌رسيد. اما درست در همين روزگاران كه ضعف معنوي و روحاني نيروي ظاهري و جسماني دولت ساساني را از درون مي‌خورد و ميكاست، نيرويي معنوي، بزرگ و بالنده از درون ريگزارهاي فقر هولناك بيابان عرب پديدآمد و اندك اندك باليد و فزوني يافت تا سرانجام شكوه و قدرت كسانيكه پنجه برپنجه روم ميزدند و بزور بازو پنجه آنان را ميتافتند،دستخوش تازيان گشت.
صحرانشينان جزيره خشك و بي‌آب وگياه عرب، با آن هواي گرم و سوزاني كه همه‌جا در جاهاي كوهستاني آن هست البته براي زيست مردم جايي مناسب نبود. از اين رو بودكه از دير باز تمدن و فرهنگ درآنجا جلوه‌يي نكرده بود و گذشته از پاره‌يي نقاط كه از آب و گياه بهره داشت يا جاهايي كه برسر راه تجارت واقع بود در سراسر اين بيابان فراخ زندگي شهرنشيني هيچ جا رونق نيافته بود.
گذشته از نواحي كوهستاني جنوب كه از يمن تا عمان امتداد داشت، دركناره‌هايي باديه، مجاور شام و بين‌النهرين نيز از قديم شهرهاي كوچك ميبود كه اعراب درآن ها سكونت ميداشتند. شهرهايي مانند مكه و يثرب وطايف و دومه الجندل نيز جنبه بازرگاني داشت و برسرراه تجارت بود. باقي اين سرزمين پهناور جز ريگهاي تفته و بيابانهاي فراخ چيزي نداشت. و اگر گاه چشمه‌يي كوچك از خاك مي‌جوشيد و سبزه‌يي پديد مي‌آمد عرب بيابان نشين با شترها و چادرهاي خويش همانجا فرود مي‌آمد. زندگي اين خانه‌بدوشان بيابانگرد البته بغارت و تطاول بسته بود ودر سراسر صحرا، قانون جز زور و شمشير نبود. عربان كه از ديرباز درچنين سرزميني مي‌زيستند ناچار مردمي وحشي‌گونه و حريص و مادي ميبودند.
جز آزمندي و سودپرستي هيچ چيز در خاطر آنها نمي‌گنجيد. هرگز از آنچه مادي و محسوس است فراتر نمي‌رفتند و جز به آنچه شهوات پست انسان را راضي مي‌كند نمي‌انديشيدند. از افكار اخلاقي آنچه بدان مينازيدند مروت بود و آن نيز جز خودبيني و كينه‌جويي نبود. شجاعت و آزادگي كه در داستانها به آنها نسبت داده‌اند همان درغارتگري و انتقام‌جويي به كار مي رفت . تنها زن و شراب و جنگ بود كه در زندگي بدان دل بسته بودند.
از اينها كه مي‌گذشت ديگر هيچ توجه و عنايتي به عالم معني نميداشتند. آداب و رسوم زندگي شهري را به هيچ‌وجه نميتوانستند بپذيرند. درغارتها و چپاولهايي كه احياناُ برشهرهاي مجاور مي‌كردند همه جا با خود ويراني و فساد مي‌بردند. از وحشي‌خويي و درنده‌طبعي بسا كه بقول ابن‌خلدون سنگي را از بن عمارت برمي‌كندند تا زير ديگ بگذارند يا آنكه تير سقف را بيرون مي‌كشيدند تا زير خيمه نصب كنند.
اين فرمانروايان صحراكه از تمدن و فرهنگ بي‌‌بهره بوده‌اند، در دوره‌يي كه تمدنهاي بزرگ دنياي قديم شكوه و عظمت تمام داشته است، اگر جز قتل و غارت و رهزني كاري داشته‌اند حفظ راه‌هاي بازرگاني و بدرقه كاروان‌هاي تجارتي بوده است. بنا براين هرچند استيلا براين صحراهاي فراخ بي‌آب و گياه آن قدر نداشته است كه دولتهاي بزرگ قديم چون مصر و بابل و ايران و روم بدان چشم طمع بدوزند، اما براي حفظ جان قافله‌هاي تجارتي، هم از دير باز كشورگشايان قديم اين فرمانروايان صحرا را بخدمت خويش مي‌گرفتند. در تاريخها هست كه وقتي كمبوجيه پادشاه هخامنشي لشگر به مصر برد، اعراب را واداشت كه درباديه براي سپاه اوآب تهيه كنند و در برخي از جنگهايي كه ايرانيان با يوناني‌ها كرده‌اند نيز اعراب جزو سپاه ايران به شمار مي‌آمده‌اند. بدينگونه در روزگاران كهن عرب را شاني و قدري نبود. شهري و تمدني نداشت و محيط زندگي او نيز پيدايش هيچ نظام و تهذيبي را اقتضا نمي كرد. معهذا اگر در كناره‌هاي اين بيابان فراخ شهري و واحه‌يي بود، از بركت تربيت و تمدن روم يا ايران بود. چنانكه نزاع و رقابت مستمري كه همواره بين ايران وروم دركار بود ، دولتهاي غسان و حيره را پديد آورد. غسان دركنار باديه شام بود و دولت روم آن را دربرابر ايران علم كرده بود. حكومت ايران نيز دولت حيره را دركنار باديه عراق بوجودآورده بود تا هم درآن حدود از «اصطكاك» مستقيم دو دولت جلوگيري كند و هم در جنگ با روم مددكار ايران باشد.
اما نفوذ ايران برعرب منحصر به امارت حيره نبود. از همه قبايل وطوايف گردنكشان و بزرگان عرب به درگاه پادشاهان ساساني روي نياز مي‌آوردند. گذشته از اينها يمن نيز از روزگار نوشيروان دست نشانده ايران بود. مطالعه در تاريخ حيره و يمن نشان مي‌دهد كه ايرانيان در آن روزگاران عرب را به هيچ نمي‌گرفته‌اند و هرگز از جانب آنها هيچ انديشه‌يي نداشته اند.(دوقرن سكوت استاد زرين كوب).
نظام ساسانيان دچار ضعفهاي تاريخي شده بود و روحانيون ديني ايران از رنج و درد وشكنجه مردم دور شده بودند. بدين رو شمشير خشك، تيز و برنده تازيان تو انست از مداين تا نهاوند را از دم خود بگذراندو سپاه پرشكوه ايراني را به خاك و خون بكشد و زنان ما را به كنيزي بكشاند و مردان ما به بندگي (موالي) اعراب تبديل شوند مولا و تازيان سرور شوند!! اما ايراني‌ها خيلي زود توانستند يك انشعاب بزرگي در اسلام بوجود بياورند! هرچند همان هنگام سعدين وقاص از سرداران سپاه اسلام، آيين اسلام را رها كرد و به معبدهاي اوستايي پناه آورد و پيرو زرتشت شد!
ايرانيان نيز كه عامل اصلي ترور سه خليفه بودند خيلي زود انشعابي بزرگ در اسلام بوجود آوردند و آنرا تشيع ناميدند!! يعني هم نام اسلام را به كناري نهادند و هم كسي را به عنوان رهبر تشيع پذيرفتند كه با تمامي جناحهاي تازيان جنگيده بود! هرچند خوداو به دست يك ايراني كشته شده !
- ابن ملجم مرادي يك ايراني بودكه امام علي را ترور كرد.
- فيروزان (پيروزان) نيز از سرداران سپاه ايران بود كه عمر را ترور كرد. در ترور عثمان نيز هرچند توده‌هاي مصر نقش موثري داشتند، اما ايرانيان درجهت سازماندهي آنها بسيار فعال بودند.
ايرانيان با ‏آفريدن تشيع نظام پادشاهي و حكومت وراثتي ايراني را به اسلام تحميل كردند و دليل اصلي پشتيباني ايرانيان از امام علي بدين خاطر بود كه وي با تمامي ياران و عشقهاي پيامبر اسلام جنگيده بود.
امام علي در دوران خلافت و حكومت خود كه حدود 5 سال بود سه جنگ بزرگ انجام داد كه ايرانيان انتقام قادسيه و مداين و نهاوند را در آن جنگها ديدند و بسيار شادمان شدند و وي را به پادشاهي و پيشوايي برگزيدند. و امام علي كه خود هوادار سه خليفه بود وحتي فرزندان خودرا به نامهاي آنها ناميده بود را مخالف سرسخت آنها تعبير مي‌كردند.!!
يكي از جنگهاي امام علي با معاويه بودكه خاندان او در هجوم به ايران نقش بسيار مهمي داشتند. اين جنگ با عنوان صفين درتاريخ ثبت شده است كه اكثر سرداران سپاه معاويه نيز از جمله كساني بودند كه درهجوم به ايران شركت داشتند.
- جنگ ديگر با عايشه همسر زيبا و دلبرباي پيامبر اسلام بوده است كه سرداري سپاه اورا 2 تن از بهترين ياران پيامبر اسلام به عهده داشته اند. طلحه و زبيرا! اين 2 تن القاب بزرگي نيز از پيامبر اسلام گرفته بودند و پيامبر اسلام آنانرا از ساكنان بهشت خوانده بود. اين دو تن در جنگ با امام علي جان سپردند. اما خانم عايشه موردعفو امام علي قرار گرفت . عايشه توسط پيامبر اسلام عنوان ام‌المومنين (مادر باورمندان و مسلمانان) و حميرا را به خود اختصاص داده بود. اما امام علي عليه وي شمشير كشيد و جمع بسياري از سربازان وي را به قتل رسانيد.
- جنگ ديگر امام علي با گروهي از سپاهيان خودش بود كه بسيار متدين ومتعصب نسبت به اسلام بودند. در پس شكست و يا حكميت امام علي در جنگ با معاويه، از صف او خارج شده و برعليه وي شمشير كشيدند و امام علي تمامي آنان را كه پيشاني‌هايشان از سجده پينه بسته بود را از دم تيغ گذراند و همگي را به قتل رساند!
ايرانيان وقتي مشاهده كردند كه امام علي نخستين عربي بود كه شمشير برعليه تازيان كشيد و تمامي كسانيكه افتخارات بسياري در قتل عام ايرانيان داشتند را از دم تيغ خود گذراند و آنها را كشت، عاشقانه به او مهر ورزيدند و فرزندان او را چنانچه در سنت ايراني رسم بود به پادشاهي (امامت) پذيرفتند!
اين پذيرش بعد از امام حسن و از فرزندان امام حسين شروع شد!! دليل اصلي اينكه ايرانيان فرزندان امام حسين را به رهبري نپذيرفتند، صلح و سازش ايشان بود با معاويه! كه در هجوم به ايران خود و خاندانش دست داشتند! اما امام حسين كسي است كه برعليه بني‌اميه شمشير مي‌كشد و به جنگ آنها ميرود و درهمان راه نيز جان ميدهد. جانبازي امام حسين درجهت نبرد با مهاجمان به ايران و ايراني بودن همسر وي (شهربانو) موجب ميشود تا پادشاهي وراثتي ايراني با عنوان امامت و ساختن تشيع وارد اسلام شود و يك اسلام اعتراضي ايراني ساخته شود! ارقام شش و هفت امامي و 12 امامي و بسياري موارد ديگري كه ايرانيان را وارد تشيع كردند. نوعي مبارزه با اسلام و مسلماني اعراب بود كه سمبل‌هاي اوستايي را نيز به اين بهانه‌ها به تشيع منتقل كردند..
* اصلي ترين شعار اسلام و مسلماني شهادتين بود ( يعني 2 شهادت) 1- اشهدان لااله الاالله 2- اشهدان محمد رسول الله! ايرانيان اصلي ترين شعار اسلام را از 2 به 3 رساندند و اضافه كردند اشهدان علي ولي الله ! و عنوان ولي از رسول بالاتر است يعني با اضافه كردن اين شعار به علي درجه ومقامي بالاتر از پيامبر اسلام دادند. زيرا رسول يعني كسي كه پيغامي مي برد اما ولي الله يعني كسي كه ازطرف الله حكومت مطلقه مي كند!! بعد شكل گيري علويها وعلي اللهي ها نيز درهمين راستاي ضديت با اسلام وجعل اسلامي ايراني بوده است!
- پس از 12 امام نيز تمامي خردمندان و پژوهشگران ايراني تا جايي كه ميتوانستند اعلام ميكردند كه مسلمانان نيستند و يا اعلام ميكردند كه پيرو آيين مهرو اوستا هستند و يا هم با برتري دادن به آيين مهرو اوستا مهر تاييد خودرا به آيين اوستا و آيين كهن ايران مي نهادند
از وبلاگ.
 http://yekomrsetam.blogspot.com

Friday, September 24, 2010

هرگز نخواب کوروش


دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در
!هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید،
البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند،
آتش فشان ندارد


دیو سیاه دربند،
آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو
گرز گران ندارد

روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد



بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،
تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد

دارا ! کجای کاری،
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد

آیم به دادخواهی،
فریادمان بلند است
اما چه سود،
اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس،
شیر ژیان ندارد

کوآن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش،
ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان ندارد


از بانو سیمین بهبهانی

Saturday, September 18, 2010

این دین مبین

یک مشت گدای عرب از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روضه و با روزه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو
سر ها بشکستند و شکمها بدریدند
گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است
اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند
بستند ز نفرت در دانشکده ها را
استاد و مبارز همه در بند کشیدند
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدند
با چرک و شپش لشگر جرار گدایان
از سامره و کوفه و بیروت رسیدند
روزیکه جوانان وطن در صف پیکار
لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند
امروز سرافراشته درعین وقاحت
این مرده خوران مدعی خون شهیدند
اینک همه با غارت این مردم بدبخت
گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب
بر قامت دین جامهء تزویر بریدند
موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی
این کوردلان دشمن شادی و امیدند!
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی
مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند
اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند
اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند
در میهن ما . منطق اسلام . چماق است
دزدان همگی پیرو این دین مبین اند

Thursday, September 16, 2010

دلایل علمی رفتار بسیجی ها و لباس شخصی ها



نگاهی‌ اجمالی به روشهای کنترل اذهان عمومی، القائات فکری و مغز شویی


در دنیای امروزتشخیص ارزشها جدای از موضوع تبعیض بسیار آسانتر شده است ، برای فهم بیشتر پدیده هایی که پیرامون ما در جریان هستند چند نمونه می‌آوریم که هدف از این نوشته بهتر درک شود.همواره در جامعه واقعیت هایی همچون رئیس و مرئوس و درگذشته ها عباراتی چون : ارباب و رعیت، آقا و نوکر، فرمانده و فرمانبروجود داشته است و تشخیص بد و خوب واینکه کدامیک از این ها بودن شرافتمندانه تر است بسیار آسان است
حال انتخاب با شماست که می‌خواهید برده باشید یا صاحب اختیار. می‌خواهید رئیس خود باشید یا مرئوس دیگران. البته بعد ذهنی این مرز بندی‌ها بسیار مهمتر از بعد جسمانی آنهاست ، بدین معنی‌ که اگر فرد به حالتی که در آن قرار دارد آگاه باشد از شرایط بسیار متفاوت تری به نسبت هم طراز‌های خود برخوردار خواهد بود.چرا که دراین صورت این امید وجود دارد که فرد با آگاهی از شرایط خود مسیر زندگیش را تغییر دهد .اما در بیشتر موارد افراد به شرایطی که در آن هستند آگاه نیستند چرا که شرایط به فرد تحمیل شده است ودر این حالت موضوع کاملا فرق می‌کند ،در این شرایط اینگونه افراد از تحمیل اتفاق افتاده به هیچ وجه آگاهی‌ نداشته و اغلب شرایط موجود را حتا انتخاب خود می پندارند، که روی سخن ما در این نوشته این دسته از افراد جامعه هستند که به دلیل القائات فکری برنامه ریزی شده در طی فرآیندی حساب شده و طولانی‌ مدت از نظر ذهنی‌ به طور مستمرآماج بمباران‌های آگاهانه و هدفمند فکری وعقیدتی از جانب کسانی‌ بوده‌اند که قصد بهره‌کشی و استفاده ابزاری از این افراد را داشته اند .این پدیده و فرآیند درعلوم انسانی‌ به معنی‌ دقیقه کلمه استحمارواستثمار  - فریب دادن و بهره کشی -خوانده شده است چرا که در این روش ، تربیت انسانها همانند حیوانات دست آموز انجام میشود که از گذشته های بسیار دوررایج بوده است و دستورالعمل‌های بسیار دقیق و مدون در این زمینه در کشور‌های مختلف با توجه به فرهنگ هر کشور، ارزشها و ضد ارزشها و دین و مذهب ملل مختلف و خصوصیت قومی و فرقه ای نوشته شده است و روشهای مغز شویی و القائات فکری (ایندکترینتین) متفاوت و متنوعی تدوین شده است که این روشها همواره در کشورهایی با حکومتهای استبدادی و سرمایه‌ داری و مخصوصا حکومتهای دینی مورد استفاده قرار می‌گیرد
در تمام این روشها اصل اساسی‌ روانشناسی‌ شرطی کردن، مورد توجه است مراحل مختلف این اصل عبارت است از  آموزش ( عقیدتی ) ،تکرار،پاداش و تشویق با هدف اصلی شرطی سازی و به عبارت دقیق تر اهلی کردن آدمها شبیه آن چیزی که در مورد حیوانات انجام میشود همانند حیواناتی بعضا بسیار وحشی که با روشهای مشابه  وادار به انجام یک سری کارهای می شوند که هیچ جانور مشابهی در حیات وحش این اعمال را انجام نمیدهند.در این روشها در ابتدا با زندانی کردن و گرسنه نگهداشتن و گاهی حتا با شکنجه و تنبیه این حیوانات را وادار به یادگیری و انجام اعمال خاصی‌ میکنند و پس از انجام این کارها با تکه ای گوشت یا میوه (پاداش) انجام این اعمال را برای دفعات بعد تضمین میکنند و به آنها یاد میدهند که فقط در صورت اطاعت و انجام بی‌ چون و چرای دستورات غذا درکار خواهد بود، این روش در مورد حیوانات معمول است و البته در مورد انسان روشی مشابه اما کمی‌ پیشرفته تر بکار گرفته میشود که شامل القائات فکری و ایجاد اجبارهای فکری در افراد با هدف انجام یک سری کارهای معین بدون فکر و تجزیه و تحلیل و به شکل خودکار انجام میشود.
ابزاروروشهای مورد استفاده در فرآیند مغز شوی افراد:
استفاده از تصویرسازیهای ذهنی‌ -
در آغاز فرآیند مغز شویی با هدف فسیله کردن افکار و اعتقادات خاص که پیش نیاز انجام اعمال خاصی‌ است که هیچگاه یک فرد عادی با فطرت انسانی‌ دست به آن اعمال نمیزند.
به کارگیری مهارت‌های خاص-
فصاحت و بلاغت و مهارتهای سخنوری برای جلب توجه مخاطبان و استفاده از لحن و ادبیات زبانی‌ متفاوت با ادبیات جاری جامعه و ترکیب این مهارتها با فنون دقیق مغلطه و سفسطه برای منحرف کردن ذهن مخاطبان و عدم پاسخگویی به سوالات منطقی‌ و درستی‌ که در هر ذهن سالمی برانگیخته میشود.
هدف قرار دادن احساسات و عواطف افراد-
ایجاد سمپاتی در آنها نسبت به یک مقوله ی اعتقادی و فکری یا نسبت به وقایع تاریخی وافراد خاص که معمولا در راس این هرم‌های فکری و اعتقادی هستند یا قرار داده میشوند و با نسبت دادن القاب و پیشوندها و پسوندها به اسم این افراد،نصب مجسمه و عکسهای متعدد در برابر دیده گان افراد و استفاده از لباس های متفاوت برای جلب نظر افراد جامعه.
یادآوری این نکته بسیار مهم است که در تمامی مراحل القائات فکری و کنترل اذهان عمومی اصل تکرار همیشه بصورت کاملا‌ جدی رعایت میشود.
چهارچوب کلی‌ مغزشویی عبارت است از : تحمیل اعتقادات و افکار به ذهن افراد از سنین پایین و کودکی وبازسازی وتحکیم فکری در سنین بالاتر بخصوص دوران نوجوانی که مهمترین دوران جهت تحکیم و تثبیت القائات انجام شده می‌باشد که تلقین های فکری و اعتقادی اتفاق افتاده در این دوره از زندگی‌ اغلب تا پایان عمر با فرد باقی‌ میماندو فرد شستشوی مغزی شده به راحتی دست به هر عملی همچون : فحاشی - شکنجه - قتل - تجاوز به عنف واعمال تروریستی انتحاری و ... میزند چراکه انجام کارهای اینچنینی در ذهن فرد مجاز جلوه داده شده است و به عبارت دقیق تر به او باورانده شده است ودر این مرحله فرد همچون یک ماشین یا ابزاری عمل می کند که برای هدف معینی ساخته شده است وآلت دست و بازیچه ای بیش نیست اما اینکه فرد ، قربانی فرآیند مغزشویی شده باشد هرگز از بارگناهان وی نمی کاهد ونمیتواند بصورت کامل کارهای او را توجیه کند چراکه انسان در هر شرایطی از قدرت اختیار برخوردار است و میتواند در مورد کارهایی که میخواهد انجام دهد یا از وی میخواهند انجام دهد دست به انتخاب بزند وبرخلاف اصول وحقوق انسانی رفتار نکند

Monday, September 13, 2010

آنان که به صوت حمار عادت دارند با شجریان چه کار؟

نمایندگان درباری یا وکیل الدوله ها در تایید حذف نوای ملکوتی ربنای شجریان از صدا و سیمای استبداد، مطالبی گفتند که مرا به یاد حکایت دباغ و بازار عطاران ملای رومی انداخت.
  وکیل الدوله ای گفته بود:" صدای یک چوب خشک از صدای شجریان بهتر است !" وکیل درباری دیگری پا را فراتر گذاشته و می گوید: " حالت مشمئز کننده ای به من دست می دهد، وقتی صدای ربنای او را می شنوم! "
  آری چه زیبا فرمود مولوی، قصه آن دباغ است که در بازار عطاران، از بوی عطر و مشک و گلاب و عود و عنبر، بیهوش و رنجور شد، پس هرچه آب و گلاب بر رویش پاشیدند افاقه نکرد، تا برادرش سرگین سگ در مقابل بینی او گرفت و نفسی عمیق کشید و حال آمد!  این وکیل الدوله ها با انکر الاصوات حمار دمخور بوده اند، آنان را با ربنای شجریان چه کار؟! آنان باید از صوت حمیر بهره برند که حق جل و علا فرمود: " ان انکر الاصوات لصوت الحمیر" راست می گویند، نوای رحمانی ربنا، و عطر کلام وحی دماغشان را بیمار و حالشان را خراب می کند، آنها را باید با صوت حمیر و دروغ ها و لاف های حمار درمان کرد! قوت آقایان دروغ و لاف و لاغ است، و از شنیدن ربنا و سخن حق حالشان دگرگون و حالت اشمئزاز می یابند!
ما به لغو و لهو فربه گشته‌ایم                 در نصیحت خویش را نسرشته‌ایم

هست قوت ما دروغ و لاف و لاغ             شورش معده‌ست ما را زین بلاغ

دیگر جای سخن نیست، آنگاه که مولانا سخن می گوید، باید خموش و گوش بود، این هم حکایت دباغ در بازار عطاران:
آن یکی  افتاد  بیهوش  و خمید             چونک در بازار عطاران رسید
بوی عطرش زد زعطاران راد             تا بگردیدش  سر و بر جا  فتاد
هم‌ چو مردار اوفتاد او بی‌خبر              نیم روز اندر میان  رهگذر
جمع آمد خلق بر وی آن زمان              جملگان لاحول‌گو درمان کنان
آن یکی کف بر دل اومی براند             وز گلاب آن دیگری بر وی فشاند
او  نمی‌دانست  کاندر مرتعه                از گلاب آمد ورا آن واقعه
آن یکی دستش همی‌مالید و سر             وآن دگر کهگل همی آورد تر
آن بخور عود و شکر زد به هم             وآن دگر از پوششش می‌کرد کم
وآن دگر نبضش که تا چون می‌جهد        وان دگر بوی از دهانش می‌ستد
تا که می خوردست و یا بنگ و حشیش    خلق درماندند اندر بیهشیش
پس خبر بردند خویشان را شتاب            که فلان افتاده است آن‌جا خراب
کس نمی‌داند که چون مصروع گشت       یا چه شد کور افتاد از بام طشت
یک برادر داشت آن دباغ زفت              گربز و دانا بیامد زود تفت
اندکی سرگین سگ در آستین               خلق را بشکافت و آمد با حنین

گفت من رنجش همی دانم ز چیست       چون سبب دانی دوا کردن جلیست
چون سبب معلوم نبود مشکلست           داروی رنج و در آن صد محملست
چون بدانستی سبب را سهل شد            دانش  اسباب  دفع  جهل  شد
گفت با خود هستش اندر مغز و رگ       توی بر تو بوی آن سرگین سگ

تا میان اندر حدث او تا به شب             غرق دباغیست او روزی‌طلب
پس چنین گفتست جالینوس مه              آنچ عادت داشت بیمار آنش ده

کز خلاف عادتست آن رنج او              پس دوای رنجش از معتاد جو
چون جعل گشتست از سرگین‌کشی         از گلاب آید جعل را بیهشی
هم از آن سرگین سگ داروی اوست       که بدان او را همی معتاد و خوست

الخبیثات الخبیثین را بخوان                 رو و پشت این سخن را باز دان

ناصحان او را به عنبر یا گلاب             می دوا سازند بهر فتح باب
مر خبیثان را نسازد  طیبات                 درخور و لایق نباشد ای ثقات

چون ز عطر وحی کر گشتند و گم           بد فغانشان که تطیرنا بکم
رنج و بیماریست ما را این مقال           نیست نیکو وعظتان ما را به فال
گر بیاغازید نصحی آشکار                 ما کنیم آن دم شما را سنگسار
ما به لغو و لهو فربه گشته‌ایم                 در نصیحت خویش را نسرشته‌ایم

هست قوت ما دروغ و لاف و لاغ         شورش معده‌ست ما را زین بلاغ
رنج را صدتو و افزون می‌کنید         عقل را دارو به افیون می‌کنید
 
89/6/22
   دکتر مهدی خزعلی

 

Friday, September 10, 2010

آیا عمر به قصد مسلمان کردن ایرانیان به ایران حمله کرد؟



یکی از وحشتناک ترین حملاتی که به ایران شد ، حمله اعراب به ایران بود. اعراب به قصد مسلمان کردن ایرانیان به ایران حمله کردند و آن ها می گفتند شما مجوسان کافرید و شما باید الله را پرستش کنید. آیا واقعا ایرانیان کافر بودند؟ من می خواهم به عنوان یک ایرانی بگویم ای تازیان مگر شما نمی دانستید که ایرانیان اولین مردمانی بودند که شروع به پرستش خدای یکتا کردند و ایرانیان تنها مردمانی هستند که در طول تاریخ هرگز بت پرست نبوده اند. ای تازیان بدانید داریوش بزرگ در 521 سال قبل از میلاد فرمان داد:«من عدالت را دوست دارم، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم.» کدام پادشاهی در 521 سال قبل از میلاد چنان حرفی را زده که داریوش بزرگ زده است. این فرهنگ ایرانی است. حال تازیان چه فرهنگی دارند، کسانی که سوسمار و شیر شتر بهترین غذایشان بوده است و گوشت شتری که بسیاری از درندگان آن را از بیم دچار شدن به بیماری ها و به سبب ناگواری و سنگینی نمی خورند، غذای ثروتمندانشان بوده است. اکنون می خواهم وحشیگری هایی که اعراب در هنگام حمله به ایران انجام دادند را برای شما بیان کنم:

-
یکی از فجایع تاریخ ایران پاره پاره شده فرش بهارستان بود این فرش که در 900 متر مربع ( 60 ذرع در 60 ذرع ) از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود نمونه ای از هنر و عظمت ایران بود و شاهان را در شکارگاه و بزمهای سالانه و باغهای وسیع نشان میداد . مسلمانان فرش بهارستان را روانه مدینه نمودند تا خلیفه از آن بهره برد . عمر با دیدن این هنر شگفت تاریخی بر آن شد تا آنرا به عنوان فتوحات اسلام نگه دارد و نشان از بزرگی اسلام و مبارزات مردمان عرب قرار دهد . لیکن علی ابی ابیطالب (همون دیوانه ی همیشگی) با نگهداری این کالای پر ارزش مخالت نمود و گفت این کالای با ارزش باید بین همه بزرگان تقسیم شود تا همگان بهره بردند . بدین گونه فرش تکه تکه شد و هر تکه به بزرگی از شهر داده شد و خود علی قسمت خود را با قیمت 20 هزار درهم فروخت .

- مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک هستند کافورها را در غدا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست . آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند .طبری ذکر میکند : عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادن و فریاد میزدند - چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید .

- بلاذری درباره فتح شهر ابله مینویسد : جنگجویان مسلمان در شهر با کلوچه های ایرانی برخوردند که به آنان گفته شده بود این کلوچه های باعث فربه شدن انسان میشود . سپس آنان تعدادی از این کلوچه ها را خوردند و به بازوان خود نگریستند و پرسیدند پس چرا هیچ تفاوتی حاصل نشد ؟؟؟؟ بلی ایران به دست چنین مردمانی فتح شد که فرق کافور و نمک و طلا و نقره را نمیدامستند .

- طبری گنجینه ایران در تیسفون را بالغ بر 865 میلیون درهم تخمین زده است که در تاریخ بشریت یکی از بی سابقه ترین اموال حکومتی بوده است . وی میگوید - بعد از آنکه خمس این مبلغ برای خلیفه جدا شد - بقیه جواهرات و گنجینه پادشاهان گذشته ایران بین 60 هزار جنگجوی مسلمان تقسیم شد و به هر کدام از آنان 12 هزار درهم رسید .

- عمر پس از فتوحات گسترده مسلمانان دست به ساخت مکانی به نام بیت المال در مدینه زد تا غنائم جنگی بدست آمده را گرد هم آورد . سپس از مسلمانان مدینه آمارگیری کرد و نامشان را در دفتری به نام ( دیوان عطاء) ثبت کرد . نخست از یاران نزدیک پیامبر آغاز کرد . سپس علی و پسرانش و در آخر برای سربازان شرکت کننده در جنگ بدر نفری 5000 درهم - برای جنگهای بعد از بدر تا صلح حدیبیه نفری 4000 درهم - برای کسانی که در سالهای 7-12 جنگیده بودند نفری 3000 درهم - برای کسانی که بعد از سال 16 هجری جنگیده بودند نفری 2000 درهم تائین نمود . وی برای پسران امام علی که به سن بلوغ هم نرسیده بودند نفری 5000 درهم تائین کرد . برای عمار یاسر 6000 درهم - برای سلمان فارسی 4000 درهم - برای هرکدام از همسران پیامبر 1000 درهم - برای عایشه همسر محبوب پیامبر 12000 درهم - برای زنان بی نکاحی پیامبر نفری 6000 درهم - برای زنان مدینه نفری 200 تا 500 درهم .

- وقتی که سعد ابن ابی وقاص سردار عرب بر پایتخت ساسانی ها تسلط یافت در آن جا با کتاب خانه های بزرگی برخورد کرد که در آن ها ده ها هزار جلد کتاب به زبان های مختلف فهرست بندی شده بودند. این نظم و ترتیب او را سخت متحیر و متعجب نمود و نمی دانست که با آن همه کتاب چه کند. عاقبت نامه ای به عمر نوشت که با این همه کتاب چه باید کرد.

عمر در جواب گفت: همه ی کتاب ها را اول در آب بینداز و نوشته هایش را بشویی و بعد کاغذهایش را در آتش تبدیل به خاکستر کن تا از آن ها آثاری باقی نماند. زیرا خداوند برای ما قرآن را فرستاده که برای هدایت و راهنمایی مسلمانان کافی است.!!!!!!!

- در مکه وقتی بزرگان ایرانی را به کار گل گمارده بودند. بعضی از آن ها در حین کار بنائی به آوازخوانی می پرداختند و چنان شوری در دل اعراب می افکندند که بزرگان عرب ساعت ها در آفتاب سوزان مکه در پای ساختمان ها جمع می شدند تا بتوانند به نوای دلخوش و آواز دلکش آن ها گوش دهند.

- وقتی تازیان به فرماندهی سعید بن عاص (که حسین و حسن دیوانه پسران علی نیز به جنگ درمقابل ایرانی ها پرداختند) به گرگان حمله کردند، مردم گرگان چنان شجاعانه جنگیدند که سعید بن عاص از وحشت نماز خوف خواند و سرانجام برای این که مردم را به تسلیم وادارد به آن ها گفت که سوگند می خورم که یک تن از مردم شهر را نخواهم کشت اما هنگامی که مردم تسلیم شدند و درهای دژ را گشودند وی همه ی مردم را به جز یک تن به قتل رسانید و در توجیه این وحشیگری خود گفت که من سوگند خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نخواهم کشت.((عجب امامانی داریم ما.با سعد در کشتار ایرانیان همکاری میکنند بعد ما ایرانیان برایشان جشن ولادت می گیریم.واقعا تولد امام حسن مبارک باد
از وبلاگ:
http://yekomrsetam.blogspot.com

Monday, September 6, 2010

فرصتها را دریابیم

از گذشته های دور تا به امروز در تمام نقاط دنیا وکشورها افرادی که با نام سرباز به استخدام درمی آمدند یا به هرشکلی بخشی از سپاهیان یک کشور می‌شدند وظیفهٔ اصلی شان دفاع از آب و خاک و ناموسشان بوده است ،حال تصور کنید همین سربازانی که وظیفهٔ اصلی‌ واول وآخرشان دفاع از کشوروناموس ملت خوداست خود به متجاوزینی تبدیل شوند که نه تنها از آب و خاک کشور و نوامیس ملت پاسداری نمیکنند بلکه داریی‌های کشور را به این وآن ببخشند و کاملا آگاهانه ثروتهای کشور را به یغما ببرند و دردناک تر از همهٔ اینها به جان و مال و ناموس مردم سرزمین خود نیز تجاوز کنند و برای به خاک و خون کشیدن ملت خود اجنبی لبنانی و فلسطینی و عراقی و... اجیرکنند
شاهد این موضوع آخر اتفاق‌های پس از کودتای انتخاباتی است که نیازی به توضیح ندارد و همگان به استناد هزاران عکس و فیلم گرفته شده در این مدت کوتاه از این فجایع و جنایت ها باخبرند
حال هدف از این نوشته طرح این سوال است : ملتی که از سوی حکومت خود  مورد تجاوز قرار می‌گیرد چه باید بکند ، بی شک حکومتی که برخاسته از میان یک جامعه باشد و بر اساس خواست و انتخاب یک ملت بر مسند قدرت نشسته باشد هرگز به جان و مال و ناموس ملت تجاوز نخواهد کرد چرا که خود را برگزیده ملت برای خدمت میداند و زمانیکه مردم حکومت را نخواهند بی هیچ مقاومتی کنار میرود تا مردم برای اینکه چه کسی خدمتگذار بعدی شان باشد تصمیم بگیرند، چرا که حکومت از اساس امری قراردادی است که اختیار آن می بایست تمام و کمال در دست مردم باشد،از آنجاییکه حکومت فعلی‌ درایران بلازده ی امروز حکومتی نیست که با انتخاب مردم بر سر کار باشد، درنتیجه حکومتی نامشروع‌ و غیرقانونی است
در دوران جنگ ایران و عراق سربازان عراقی‌ دست به چه جنایاتی میزدند که امروز سپاه پاسداران و بسیج نمیزند !؟ سربازان عراقی‌ اسیرمیکردند ، فحاشی میکردند ، شکنجه میکردند ،تجاوز میکردند و می کشتند، آیا بسیجی‌ ها و سپاهی های امروز کاری غیر از این می‌کنند؟
در چنین شرایطی مردم چه باید بکنند؟ آیا سکوت متجاوزین را متجاوز تر نمیکند؟ پس آیا نباید ازهر فرصتی برای اعتراض و فریاد بر سر ظلم و تجاوزاستفاده کرد؟؟
به امید آزادی ایران از چنگال متجاوزین و دزدان جان و مال و ناموس مردم نجیب و اصیل و شجاع ایران

از خود بپرسید چرا ؟


با کمال تاسف و شهامت باید اذعان کرد که ، در تمام ادوار، از جمیع جهات و جمیع شئون ، ما ایرانی‌ها از کار فراری بوده و هستیم؛ و همیشه به جای عمل ، به حرف و تشریفات و حداکثر به بحث و نظر می‌پردازیم
مهندس مهدی بازرگان

Thursday, September 2, 2010

سرنوشت همه حکومتهای استبدادی مشابه است

 قابل توجه  برادران بسیجی و حزب ا.. و انصار و...

◄همواره شیوه عملکرد حکومت های ایدیولژیک وتمامیت خواه  یکسان است واصلی ترین واولین کاراین حکومت ها شستشوی مغزی نیروهای خود وموجه جلوه دادن اعمال آنان با هدف بهره کشی کامل ازآنها و انجام بی چون وچرای هردستوری توسط آنها است بدون آنکه حتی لحظه ای به درست یا غلط بودن کارشان فکرکنند. بعنوان مثال هیتلروسران آلمان نازی به نیروهای اطلاعاتی ضد مردمی خود موسوم به گشتاپو میگفتند: شما نژاد برترید و فقط شما لیاقت زندگی و فرمانروایی بر جهان را دارید و ملتهای دیگر پست بوده و لیاقت زندگی ندارند! به شما برادران هم گفته اند که شما سربازان گمنام امام زمان (عج)هستید وچنین و چنان هستید وبقیه هم منافق و مرتد ومفسد فی الارض ومهدورالدم و ...هستند . شباهت ها قابل تامل اند نه!؟ خواندن تاریخ که دیگر معصیت نیست ! پس چرا نمیخوانید؟

◄حقیقت تلخ این است که همیشه درطول تاریخ اولین و آخرین قربانیان حکومتهای استبدادی نیروهای اطلاعاتی ونظامی سرکوبگرومتاسفانه خانواده هایشان هستند. که این اتفاق یا توسط حکومت های آتی می افتد یا توسط خود حکومتهای خودکامه باز هم با هدف حفظ اصل نظام ( قدرت ) وآنهم به هرقیمتی و با نام تسویه حسابهای درون سازمانی و ... !

◄همیشه سرنوشت همه حکومتهای استبدادی مشابه است. به مثال های زیر دقت کنید:
•  کا گ ب (سازمان مخوف اطلاعات شوروی سابق) حالا کجاست ؟؟
•  اس اس( اطلاعات آلمان نازی)
• ساواک که معرف حضور همگی هست.
• الاستخبارات رژیم بعثی عراق و صدام و ده ها مورد دیگر

٭نکته قابل تامل و مشترک در مورد همه ی حکومتهای استبدادی ونیروهای سرکوبگرشان این است که همگی آنها در زمان حیاتشان فکر میکرده اند که بر حق اند و بهترین و قویترین هستند و شکست ناپذیر و ابدی خواهند بود !! اما آیا تاریخ خلاف آن را ثابت نکرده است ؟؟

باور کنید چند صد هزارتومان پول در ماه – بن و پاداش وچند گونی برنج وکمی روغن وگوشت یا موتور و ماشین وموبایل وبیسیم وکلت و حتی آپارتمان و غذای چرب ونرم در محل کارو بعضی امتیازات دیگر در مقابل پایان شوم و دردناکی که در دنیا و آخرت پیش روی شما و خانواده و فرزندان بیگناه شماست بسیار بی ارزش است.  خود را ارزان مفروشید وخود را بازیچه دست قدرت طلبان ستمکار نکنید.اگر عمیق فکر کنید واضح است که استبداد دینی آتشی است که قبل از هر کس و هر چیز خود  دین را می سوزاند و به خاکستر مینشاند !!
این بهیچوجه يک تهدید نیست این يک هشدار دوستانه و دعوت به تفکر- تصمیم وتولدی دوباره است.
اگر فقط در راستای خدمت به کشور و ملت بزرگ ایران کارمیکنید قابل تقدیر است اما اگربه هر علتی در مقابل ملت قرار گرفته اید ودرگرداب  اهانت وجنایت وشکنجه  هم وطن ها و هم کیشانتان غرق شده اید و دستانتان خدای ناکرده به خون هموطنانتان آغشته شده است.  تا دیر نشده است توبه کنید وبدانید که هیچ کس ازعذاب وجدان و عقوبت الهی در امان نیست وهرلحظه باید منتظر عذاب الهی باشید.
خداوند توبه پذیر است.

هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت - گندم از گندم بروید جو ز جو